کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گه از می تلخ می کن آن دو لعل شکرافشان را

    که تا هر کس به گستاخی نبیند آن گلستان را

    کنم دعوی عشق یار و آنگه زو وفا جویم

    زهی عشق ار به رشوت دوست خواهم داشتن آن را

    بران تا زودتر زان شعله خاکستر شود جانم

    نفس بگشایم و دم می دهم سوزاک پنهان را

    بریدم زلف او را سر که هنگام پریشانی

    شهادت گوید آن زاهد چو دید آن کافرستان را

    نهان با خویش می گویم که هست آن شوخ زآن من

    مگر روزی دو سه ماند، زبانی می دهم جان را

    از او یارب نپرسی و مرا سوزی به جای او

    چو سیری نیست از آزار خلق آن ناپشیمان را

    بیار آن نامه مجنون که گیرد سبق رسوایی

    به خون دل چو خسرو شست لوح صبر و سامان را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha