به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است

2540عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شکرین لعل تو کان نمک است

گر چه شکر نه مکان نمک است

خود نمک از لب تو چاشنی است

وین سخن هم ز زبان نمک است

حسن بر لعل تو خط می آورد

زانکه او عامل کان نمک است

می گدازد لبت از بوسه زدن

چه توان کرد از آن نمک است

چشم من بین ز خیال لب تو

که شب و روز میان نمک است

می بیندیش ازین گریه من

آخر آن آب زیان نمک است

باری اندیشه خسرو می کن

که به حق جمله جهان نمک است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 2شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 3شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 4شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 5شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...6شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 7شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 8شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...9شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...10شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 11شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 12شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 13شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 14شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 15شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 16شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 17شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...18شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 19شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...20شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...21شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...22شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 23شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 24شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...25شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 26شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 27شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 28شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...29شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...30شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 31شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 32شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 33شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...34شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 35شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 36شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 37شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 38شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...39شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 40شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 41شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 42شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 43شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 44شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 45شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...46شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 47شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 48شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 49شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...50شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...51شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 52شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 53شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...54شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...55شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...56شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 57شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 58شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 59شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 60شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 61شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 62شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 63شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...64شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 65شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 66شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 67شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 68شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...69شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...70شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 71شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...72شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 73شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...74شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...75شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 76شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 77شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 78شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 79شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 80شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...81شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 82شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 83شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 84شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 85شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 86شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 87شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 88شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 89شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 90شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 91شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 92شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 93شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 94شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 95شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 96شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 97شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 98شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 99شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 100شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 101شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 102شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 103شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 104شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 105شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 106شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 107شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 108شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 109شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 110شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 111شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 112شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 113شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...114شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 115شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 116شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 117شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...118شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 119شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 120شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...121شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 122شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 123شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...124شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...125شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 126شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...127شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...128شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...129شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 130شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 131شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 132شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...133شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...134شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 135شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 136شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 137شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...138شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...139شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...140شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 141شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...142شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 143شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 144شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...145شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...146شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...147شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...148شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...149شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...150شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...151شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...152شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...153شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...154شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...155شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...156شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...157شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...158شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...159شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...160شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...161شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...162شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...163شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...164شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...165شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...166شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...167شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...168شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...169شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...170شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 171شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...172شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...173شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...174شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...175شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...176شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...177شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...178شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...179شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...180شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...181شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...182شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 183شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...184شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...185شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...186شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...187شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...188شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...189شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...190شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...191شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 192شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...193شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...194شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...195شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...196شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...197شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...198شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...199شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...200شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...201شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...202شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 203شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 204شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...205شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...206شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...207شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 208شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...209شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 210شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...211شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 212شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...213شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 214شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...215شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 216شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...217شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...218شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 219شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 220شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 221شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 222شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 223شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...224شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 225شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...226شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...227شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 228شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 229شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 230شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 231شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 232شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 233شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...234شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 235شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 236شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 237شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 238شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...239شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 240شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 241شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 242شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 243شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 244شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 245شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 246شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 247شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 248شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 249شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 250شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 251شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 252شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 253شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 254شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 255شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 256شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 257شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 258شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 259شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 260شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 261شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 262شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 263شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 264شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 265شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 266شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 267شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 268شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 269شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 270شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 271شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 272شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 273شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 274شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 275شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 276شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 277شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 278شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 279شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 280شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 281شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 282شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 283شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 284شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 285شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 286شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 287شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 288شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 289شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 290شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 291شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 292شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 293شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 294شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 295شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 296شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 297شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 298شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 299شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 300شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 301شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 302شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 303شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 304شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 305شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 306شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 307شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 308شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 309شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 310شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 311شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 312شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 313شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 314شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 315شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 316شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 317شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 318شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 319شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 320شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 321شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 322شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 323شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 324شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 325شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 326شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 327شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 328شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 329شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 330شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 331شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 332شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 333شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 334شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 335شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 336شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 337شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...338شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...339شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...340شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...341شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...342شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...343شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...344شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...345شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...346شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...347شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...348شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...349شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...350شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...351شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 352شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...353شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...354شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...355شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...356شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...357شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 358شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...359شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...360شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...361شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...362شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...363شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...364شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...365شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...366شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...367شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...368شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...369شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...370شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...371شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...372شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...373شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...374شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...375شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...376شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...377شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...378شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...379شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 380شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...381شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 382شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...383شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...384شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...385شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...386شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 387شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...388شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...389شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...390شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...391شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...392شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...393شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...394شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...395شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...396شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...397شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...398شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 399شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 400شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 401شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 402شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...403شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...404شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...405شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 406شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...407شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...408شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 409شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...410شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...411شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...412شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 413شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...414شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...415شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...416شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...417شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 418شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...419شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...420شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...421شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...422شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...423شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 424شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...425شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...426شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 427شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...428شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...429شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 430شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...431شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 432شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...433شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 434شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 435شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 436شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 437شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 438شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...439شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 440شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 441شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 442شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...443شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 444شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 445شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...446شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 447شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...448شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...449شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 450شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...451شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 452شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 453شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 454شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...455شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 456شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...457شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 458شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 459شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 460شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...461شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 462شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...463شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...464شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 465شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 466شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 467شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 468شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 469شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...470شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 471شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 472شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...473شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 474شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 475شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 476شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...477شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 478شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 479شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 480شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 481شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 482شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 483شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 484شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 485شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 486شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 487شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 488شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 489شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 490شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 491شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...492شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 493شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 494شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 495شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 496شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 497شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 498شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 499شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 500شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 501شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...502شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...503شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 504شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 505شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 506شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 507شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 508شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 509شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 510شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 511شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 512شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 513شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 514شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 515شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 516شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 517شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 518شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 519شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 520شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 521شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 522شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 523شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 524شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 525شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 526شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 527شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 528شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 529شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 530شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 531شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 532شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 533شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 534شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...535شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 536شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 537شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 538شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 539شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 540شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 541شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 542شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 543شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 544شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 545شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 546شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 547شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 548شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 549شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 550شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 551شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...552شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 553شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...554شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 555شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 556شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...557شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 558شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 559شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 560شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...561شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 562شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 563شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...564شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 565شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...566شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 567شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...568شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 569شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 570شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...571شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 572شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 573شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 574شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 575شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 576شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 577شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...578شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...579شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 580شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...581شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 582شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 583شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 584شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...585شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...586شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 587شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 588شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 589شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 590شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 591شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 592شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 593شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...594شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...595شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 596شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 597شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 598شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 599شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 600شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 601شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 602شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 603شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 604شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 605شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...606شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 607شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...608شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 609شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 610شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 611شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 612شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 613شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 614شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 615شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 616شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 617شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 618شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 619شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 620شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 621شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 622شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...623شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...624شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...625شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...626شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 627شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...628شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 629شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 630شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...631شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...632شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 633شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...634شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 635شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 636شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 637شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...638شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 639شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 640شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 641شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 642شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 643شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 644شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 645شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 646شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 647شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...648شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...649شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 650شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 651شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 652شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 653شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 654شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 655شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 656شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 657شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 658شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 659شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 660شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 661شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 662شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 663شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 664شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 665شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 666شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 667شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 668شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 669شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 670شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 671شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 672شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 673شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...674شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 675شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 676شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 677شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...678شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...679شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 680شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 681شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 682شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 683شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 684شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...685شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 686شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 687شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 688شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 689شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 690شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 691شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 692شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 693شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 694شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 695شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 696شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 697شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 698شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 699شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 700شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 701شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 702شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 703شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 704شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 705شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 706شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 707شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 708شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 709شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 710شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 711شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 712شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 713شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 714شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 715شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 716شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 717شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 718شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 719شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 720شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 721شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 722شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 723شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 724شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 725شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 726شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 727شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 728شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 729شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 730شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 731شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 732شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 733شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 734شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 735شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 736شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 737شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 738شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...739شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 740شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 741شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 742شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 743شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 744شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...745شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...746شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...747شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 748شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 749شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...750شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...751شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...752شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...753شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...754شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...755شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...756شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...757شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 758شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 759شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 760شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...761شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 762شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...763شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...764شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 765شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...766شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...767شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 768شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 769شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 770شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...771شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 772شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 773شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...774شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...775شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...776شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...777شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...778شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 779شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...780شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...781شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...782شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 783شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 784شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 785شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 786شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 787شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 788شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 789شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...790شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...791شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 792شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 793شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...794شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 795شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 796شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 797شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 798شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 799شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 800شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 801شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...802شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 803شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...804شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 805شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 806شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 807شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 808شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 809شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 810شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 811شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 812شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...813شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...814شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...815شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...816شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...817شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...818شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...819شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...820شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...821شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...822شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...823شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...824شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 825شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...826شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 827شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 828شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 829شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...830شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...831شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 832شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 833شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 834شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...835شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...836شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 837شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 838شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 839شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 840شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 841شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...842شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 843شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 844شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...845شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...846شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 847شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 848شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 849شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 850شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 851شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 852شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 853شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...854شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...855شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...856شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 857شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...858شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 859شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 860شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 861شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 862شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 863شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 864شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 865شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 866شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...867شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...868شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...869شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...870شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 871شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...872شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 873شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 874شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 875شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 876شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 877شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 878شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 879شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 880شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 881شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 882شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 883شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...884شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...885شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...886شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...887شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...888شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...889شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...890شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...891شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...892شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...893شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...894شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...895شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...896شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...897شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...898شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 899شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 900شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 901شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 902شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 903شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 904شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 905شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 906شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...907شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 908شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 909شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 910شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 911شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 912شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...913شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...914شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 915شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 916شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...917شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 918شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 919شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 920شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 921شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 922شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...923شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 924شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 925شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 926شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 927شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 928شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 929شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 930شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...931شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...932شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...933شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...934شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 935شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...936شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...937شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...938شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...939شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...940شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 941شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 942شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 943شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 944شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...945شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...946شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...947شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...948شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...949شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 950شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 951شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...952شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 953شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...954شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...955شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 956شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 957شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 958شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 959شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 960شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...961شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...962شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...963شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...964شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 965شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 966شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 967شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...968شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...969شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...970شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...971شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...972شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...973شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...974شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...975شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...976شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...977شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...978شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...979شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...980شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...981شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...982شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...983شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...984شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...985شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...986شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...987شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...988شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...989شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...990شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...991شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...992شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...993شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 994شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...995شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 996شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...997شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 998شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 999شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1000شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1001شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1002شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1003شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1004شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1005شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1006شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1007شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1008شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1009شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1010شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1011شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1012شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1013شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1014شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1015شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1016شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1017شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1018شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1019شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1020شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1021شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1022شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1023شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1024شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1025شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1026شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1027شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1028شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1029شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1030شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1031شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1032شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1033شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1034شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1035شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1036شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1037شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1038شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1039شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1040شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1041شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1042شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1043شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1044شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1045شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1046شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1047شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1048شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1049شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1050شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1051شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1052شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1053شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1054شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1055شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1056شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1057شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1058شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1059شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1060شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1061شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1062شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1063شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1064شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1065شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1066شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1067شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1068شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1069شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1070شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1071شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1072شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1073شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1074شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1075شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1076شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1077شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1078شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1079شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1080شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1081شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1082شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1083شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1084شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1085شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1086شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1087شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1088شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1089شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1090شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1091شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1092شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1093شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1094شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1095شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1096شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1097شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1098شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1099شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1100شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1101شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1102شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1103شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1104شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1105شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1106شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1107شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1108شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1109شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1110شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1111شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1112شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1113شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1114شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1115شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1116شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1117شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1118شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1119شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1120شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1121شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1122شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1123شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1124شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1125شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1126شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1127شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1128شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1129شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1130شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1131شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1132شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1133شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1134شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1135شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1136شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1137شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1138شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1139شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1140شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1141شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1142شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1143شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1144شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1145شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1146شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1147شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1148شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1149شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1150شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1151شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1152شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1153شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1154شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1155شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1156شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1157شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1158شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1159شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1160شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1161شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1162شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1163شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1164شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1165شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1166شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1167شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1168شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1169شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1170شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1171شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1172شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1173شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1174شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1175شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1176شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1177شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1178شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1179شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1180شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1181شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1182شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1183شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1184شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1185شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1186شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1187شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1188شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1189شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1190شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1191شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1192شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1193شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1194شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1195شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1196شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1197شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1198شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1199شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1200شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1201شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1202شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1203شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1204شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1205شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1206شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1207شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1208شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1209شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1210شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1211شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1212شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1213شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1214شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1215شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1216شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1217شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1218شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1219شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1220شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1221شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1222شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1223شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1224شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1225شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1226شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1227شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1228شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1229شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1230شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1231شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1232شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1233شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1234شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1235شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1236شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1237شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1238شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1239شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1240شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1241شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1242شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1243شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1244شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1245شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1246شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1247شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1248شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1249شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1250شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1251شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1252شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1253شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1254شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1255شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1256شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1257شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1258شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1259شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1260شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1261شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1262شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1263شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1264شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1265شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1266شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1267شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1268شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1269شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1270شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1271شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1272شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1273شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1274شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1275شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1276شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1277شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1278شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1279شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1280شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1281شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1282شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1283شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1284شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1285شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1286شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1287شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1288شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1289شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1290شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1291شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1292شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1293شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1294شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1295شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1296شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1297شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1298شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1299شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1300شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1301شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1302شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1303شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1304شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1305شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1306شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1307شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1308شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1309شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1310شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1311شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1312شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1313شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1314شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1315شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1316شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1317شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1318شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1319شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1320شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1321شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1322شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1323شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1324شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1325شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1326شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1327شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1328شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1329شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1330شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1331شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1332شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1333شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1334شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1335شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1336شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1337شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1338شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1339شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1340شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1341شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1342شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1343شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1344شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1345شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1346شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1347شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1348شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1349شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1350شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1351شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1352شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1353شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1354شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1355شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1356شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1357شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1358شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1359شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1360شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1361شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1362شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1363شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1364شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1365شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1366شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1367شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1368شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1369شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1370شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1371شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1372شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1373شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1374شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1375شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1376شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1377شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1378شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1379شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1380شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1381شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1382شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1383شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1384شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1385شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1386شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1387شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1388شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1389شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1390شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1391شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1392شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1393شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1394شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1395شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1396شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1397شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1398شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1399شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1400شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1401شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1402شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1403شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1404شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1405شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1406شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1407شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1408شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1409شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1410شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1411شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1412شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1413شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1414شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1415شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1416شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1417شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1418شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1419شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1420شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1421شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1422شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1423شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1424شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1425شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1426شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1427شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1428شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1429شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1430شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1431شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1432شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1433شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1434شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1435شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1436شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1437شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1438شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1439شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1440شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1441شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1442شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1443شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1444شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1445شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1446شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1447شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1448شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1449شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1450شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1451شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1452شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1453شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1454شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1455شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1456شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1457شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1458شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1459شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1460شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1461شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1462شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1463شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1464شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1465شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1466شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1467شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1468شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1469شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1470شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1471شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1472شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1473شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1474شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1475شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1476شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1477شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1478شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1479شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1480شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1481شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1482شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1483شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1484شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1485شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1486شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1487شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1488شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1489شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1490شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1491شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1492شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1493شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1494شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1495شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1496شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1497شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1498شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1499شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1500شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1501شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1502شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1503شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1504شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1505شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1506شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1507شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1508شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1509شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1510شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1511شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1512شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1513شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1514شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1515شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1516شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1517شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1518شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1519شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1520شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1521شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1522شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1523شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1524شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1525شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1526شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1527شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1528شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1529شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1530شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1531شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1532شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1533شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1534شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1535شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1536شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1537شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1538شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1539شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1540شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1541شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1542شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1543شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1544شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1545شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1546شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1547شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1548شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1549شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1550شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1551شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1552شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1553شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1554شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1555شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1556شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1557شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1558شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1559شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1560شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1561شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1562شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1563شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1564شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1565شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1566شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1567شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1568شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1569شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1570شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1571شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1572شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1573شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1574شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1575شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1576شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1577شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1578شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1579شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1580شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1581شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1582شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1583شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1584شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1585شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1586شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1587شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1588شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1589شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1590شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1591شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1592شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1593شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1594شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1595شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1596شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1597شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1598شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1599شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1600شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1601شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1602شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1603شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1604شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1605شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1606شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1607شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1608شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1609شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1610شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1611شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1612شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1613شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1614شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1615شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1616شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1617شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1618شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1619شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1620شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1621شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1622شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1623شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1624شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1625شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1626شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1627شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1628شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1629شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1630شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1631شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1632شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1633شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1634شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1635شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1636شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1637شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1638شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1639شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1640شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1641شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1642شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1643شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1644شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1645شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1646شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1647شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1648شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1649شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1650شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1651شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1652شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1653شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1654شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1655شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1656شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1657شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1658شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1659شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1660شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1661شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1662شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1663شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1664شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1665شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1666شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1667شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1668شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1669شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1670شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1671شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1672شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1673شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1674شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1675شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1676شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1677شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1678شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1679شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1680شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1681شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1682شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1683شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1684شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1685شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1686شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1687شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1688شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1689شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1690شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1691شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1692شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1693شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1694شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1695شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1696شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1697شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1698شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1699شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1700شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1701شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1702شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1703شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1704شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1705شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1706شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1707شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1708شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1709شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1710شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1711شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1712شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1713شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1714شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1715شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1716شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1717شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1718شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1719شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1720شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1721شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1722شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1723شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1724شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1725شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1726شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1727شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1728شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1729شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1730شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ