کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بسیار باشد، ای جان، از همچو من غمینی

    نازی که می کشم من از چون تو نازنینی

    تا دست و پا نهادی در حسن کس ندیدم

    پایی به دامن اندر، دستی در آستینی

    گر در جهان بگردی از جور خود نیابی

    بی آب دیده خاکی، بی خون دل زمینی

    از شبروان کویت هر گوشه ای و آهی

    وز هندوان چشمت هر غمزه در کمینی

    شمشیری از خیالت، بر ما سری و جانی

    زناری از دو زلفت، از ما دلی و دینی

    پوشیده ام بر دل مشکین زره ز زلفت

    کز گوشه های چشمت ترکی ست در کمینی

    زنبور وار بستی در خون من میان را

    زان لعل دلنوازم ناداده انگبینی

    در شهر بند عشقت دانی که کس نداند

    قدری چو من غریبی، جز همچو من غمینی

    شبهاست بنده خسرو کز پا نمی نشیند

    روزی نشیند آخر با چون تو همنشینی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha