کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گل آمد و همه در باغ با می و جامی

    من و خرابه هجر و غم گل اندامی

    هوای دیدن گل شد، روا مدار، ای دوست

    که بی رخت گذرانم چنین خوش ایامی

    ز جام خویش فرو ریز جرعه ای به سرم

    که سرخ روی شوم، گر نمی دهی جامی

    یکی خبر به گل نو همی رسان، ای باد

    که مرد بلبل و تو در شکنجه دامی

    چنین که صبح سعادت همی دمد ز رخت

    چه باشد ار دل ما را سحر کنی شامی

    خوشم من ار چه که درد نهفته در دل هست

    که بی کرشمه درین دل نمی زنی گامی

    چه پوست باز کنم با تو داغ پنهان را

    که هست سوخته جانی کشیده در جامی

    دلی که پیش رخت لاف صبر زد مرده ست

    که هیچ زنده نگیرد به آتش آرامی

    بود فضول خریداری تو از خسرو

    به جان عمر که این نسیه است و آن وامی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha