امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل آمد و همه در باغ با می و جامی من و خرابه هجر و غم گل اندامی هوای دیدن گل شد، روا مدار، ای دوست که بی رخت گذرانم چنین خوش ایامی ز جام خویش فرو ریز جرعه ای به سرم که سرخ روی شوم، گر نمی دهی جامی یکی خبر به گل نو همی رسان، ای باد که مرد بلبل و تو در شکنجه دامی چنین که صبح سعادت همی دمد ز رخت چه باشد ار دل ما را سحر کنی شامی خوشم من ار چه که درد نهفته در دل هست که بی کرشمه درین دل نمی زنی گامی چه پوست باز کنم با تو داغ پنهان را که هست سوخته جانی کشیده در جامی دلی که پیش رخت لاف صبر زد مرده ست که هیچ زنده نگیرد به آتش آرامی بود فضول خریداری تو از خسرو به جان عمر که این نسیه است و آن وامی امیر خسرو دهلوی