کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل جایی

    من و کنج غم و هر کس به باغی و تماشایی

    به سوی سرو پا در گل روان شد خلق و من آنم

    که خواهم خاک گشتن زیر پای سر و بالایی

    ز هجران خون همی گریم، نروید جز گیاه غم

    چنین ابری معاذالله اگر بارد به صحرایی!

    تو ای کم گوی از کویش، بکش پا، من همی گویم

    که پیشش سر نهی از من، اگر پیش آیدت جایی

    به کویت سنگ سارم، گر تو بنوازی به یک سنگم

    بیا نظاره کن، باری جمال حال رسوایی

    به خاری کز جفایت می خلد در سینه، خرسندم

    اگر از نخل بالایت نمی ارزم به خرمایی

    کباب خام سوزی را حریف چاشنی داند

    که از سوز جگر وقتی چو من پخته ست سودایی

    اگر زیر و زبر شد ذره، گو می شو، چه باب است این

    که یاد آید گهی خورشید را از بی سرو پایی

    تو، ای عاقل، که از خسرو سر و سامان همی جویی

    رها کن، وه چه می جویی ز مجنونی و شیدایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha