امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل جایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل جایی من و کنج غم و هر کس به باغی و تماشایی به سوی سرو پا در گل روان شد خلق و من آنم که خواهم خاک گشتن زیر پای سر و بالایی ز هجران خون همی گریم، نروید جز گیاه غم چنین ابری معاذالله اگر بارد به صحرایی! تو ای کم گوی از کویش، بکش پا، من همی گویم که پیشش سر نهی از من، اگر پیش آیدت جایی به کویت سنگ سارم، گر تو بنوازی به یک سنگم بیا نظاره کن، باری جمال حال رسوایی به خاری کز جفایت می خلد در سینه، خرسندم اگر از نخل بالایت نمی ارزم به خرمایی کباب خام سوزی را حریف چاشنی داند که از سوز جگر وقتی چو من پخته ست سودایی اگر زیر و زبر شد ذره، گو می شو، چه باب است این که یاد آید گهی خورشید را از بی سرو پایی تو، ای عاقل، که از خسرو سر و سامان همی جویی رها کن، وه چه می جویی ز مجنونی و شیدایی امیر خسرو دهلوی