امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غمینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسیار باشد، ای جان، از همچو من غمینی نازی که می کشم من از چون تو نازنینی تا دست و پا نهادی در حسن کس ندیدم پایی به دامن اندر، دستی در آستینی گر در جهان بگردی از جور خود نیابی بی آب دیده خاکی، بی خون دل زمینی از شبروان کویت هر گوشه ای و آهی وز هندوان چشمت هر غمزه در کمینی شمشیری از خیالت، بر ما سری و جانی زناری از دو زلفت، از ما دلی و دینی پوشیده ام بر دل مشکین زره ز زلفت کز گوشه های چشمت ترکی ست در کمینی زنبور وار بستی در خون من میان را زان لعل دلنوازم ناداده انگبینی در شهر بند عشقت دانی که کس نداند قدری چو من غریبی، جز همچو من غمینی شبهاست بنده خسرو کز پا نمی نشیند روزی نشیند آخر با چون تو همنشینی امیر خسرو دهلوی