کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تو می روی و به نظاره تو چشم جهانی

    بگو که آگهی از عاشقان دلشدگانی

    بگشت حال به بالای ابروی تو کسان را

    که زیر دست فتادش چنان کمند و کمانی

    در ابروی تو نه یک دل هزار بیش فرو شد

    به من ز داغ دل آنگه که دارد از تو نشانی

    برهمنان که پرستند آفتاب فلک را

    مگر که هندوی ما را ندیده اند زمانی

    غلام پنجه مرغول هندوانه اویم

    که هست هر خم مویی از او شکنجه جانی

    بریخت آب رخ بیدلان به خاک در او

    چه کم شود که اگر تر کند به لطف زبانی

    گران کمانی آن هندوی کمانکش چابک

    به هیچ پنجه ترکی رها نکرد عنانی

    بخار هجران، خسرو، صبور باش که هرگز

    رطب نیایی ازین بستگی ز پسته دهانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha