امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو می روی و به نظاره تو چشم جهانی بگو که آگهی از عاشقان دلشدگانی بگشت حال به بالای ابروی تو کسان را که زیر دست فتادش چنان کمند و کمانی در ابروی تو نه یک دل هزار بیش فرو شد به من ز داغ دل آنگه که دارد از تو نشانی برهمنان که پرستند آفتاب فلک را مگر که هندوی ما را ندیده اند زمانی غلام پنجه مرغول هندوانه اویم که هست هر خم مویی از او شکنجه جانی بریخت آب رخ بیدلان به خاک در او چه کم شود که اگر تر کند به لطف زبانی گران کمانی آن هندوی کمانکش چابک به هیچ پنجه ترکی رها نکرد عنانی بخار هجران، خسرو، صبور باش که هرگز رطب نیایی ازین بستگی ز پسته دهانی امیر خسرو دهلوی