به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت
غمت درونه جان خراب را بگرفت
چگونه خواب برد دیده را ز هجرانش
چنین که خون جگر جای آب را بگرفت
گرفت خط لب چون آب زندگانی او
بسان سبزه که لبهای آب را بگرفت
سؤال کردم بوسی از آن لب چو شکر
سخن در آمد و راه جواب را بگرفت
ز غیرت رخ او آفتاب خواست ز چرخ
فرو فتد، که ذنب آفتاب را بگرفت
رواست گر بزند خیمه بر فلک خسرو
که آن کمند چو مشکین طناب را بگرفت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.