به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دلم که لاف زدی از کمال دانایی
نگر که چون شد از اندیشه تو سودایی
دمی اگر چه که جان من از تو تنها نیست
به جان تو که به جان آمدم ز تنهایی
در انتظار نسیمی ز تو به راه صبا
گذشت عمر گرامی به باد پیمایی
اگر چه عرصه عالم پر است از خوبان
بیا که از همه عالم مرا تو می نایی
چو وصل نیست مرا، قرب تو همینم بس
که استان خود از خون من بیالایی
چو گل فشانی بر دوستان خود کم از آنک
مرا طفیل همه سنگسار فرمایی
دلم که رفت، نیاورد یاد هم چیزی
از آن مسافر آواره گرد هر جایی
درید جامه عمر و نماند آن مقدار
که زیر پا بکشم دامن شکیبایی
به بند باز نیامد چو خسرو از خوبان
رهاش کن که بمیرد کنون به رسوایی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.