به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زهی رویت شکفته لاله زاری
در حسن ترا گل پرده داری
رخت را بهتر از مه می شمارم
وزین بهتر نمی دانم شماری
درخت صندل آمد قامت تو
که می پیچد در او زلفت چو ماری
روان کردی سمند کامران را
نترسیدی که برخیزد غباری
به دنبالت روان شد آب چشمم
که ریزد بر سر راهت نثاری
چو خود رفتی به تسکین دل من
خیال خویش را بفرست باری
بخواهم یادگاری از تو، لیکن
خیال است اینکه بدهی یادگاری
دلم یک چند بود اندر پس کار
فراقت باز پیش آورد کاری
گلی نشکفته بختم را ز وصلت
ز غم هر موی بر تن گشت خاری
ز شاخ وصل چون برگی ندارم
بخواهم از جناب شاه باری
ز بحر نظم خسرو در نثارت
کشد هر لحظه در شاهسواری
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.