کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیکار دلی باشد کو را نبود دردی

    کاهل فرسی باشد کز وی نجهد گردی

    دردی که ز عشق آید، جانم به فدای آن

    خود جان نبود شیرین بی ذوق چنان دردی

    از گردش چشمت هست آواردگی دلها

    تا کعب نفرماید، جنبش نکند نردی

    شبها منم و شمعی هم سوخته و هم مست

    گه مرده و گه زنده، آهی و دمی سردی

    شد وقت گل و روزی فریاد که ننشینی

    یک دم چو گل سرخی در پیش گل زردی

    زانگه که غمت در دل چون حرص بخیلان شد

    دارم همه شب چشمی چون دست جوانمردی

    گفتم که غمت آخر تا چند خورد خسرو

    خندید که عاشق را به زین نبود خوردی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha