به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هر بار که تو در دل شب در دلم آیی
خون دلم آید ز دو دیده به روایی
ای جان به تو می دادم و یادم نکنی هیچ
فریاد که جانم به لب آمد ز جدایی
آیی چو خرامان و زنی راه همه خلق
با آن روش و ناز، چه گویم، چه بلایی
جانم به سر رفتن و شکل تو کشنده
بیچاره من آن دم که تو در پیش من آیی
بی دیدن روی تو، چه گویم به چه روزم؟
یارب که تو این روز کسی را ننمایی
ای شاهد سرمست، ببر موی کشانم
تا در سر و کارت کنم این زهد ریایی
چون طوطی آموخته با شکر دردت
در بند بمیرم که نیم خوش به رهایی
خوش وقت من آن دم که کشم باده به یادت
چون جان بدهم بر سر کویت به گدایی
هر شب منم و خاک سر کوی تو تا روز
ای روز و شب اندر دل خسرو، تو کجایی؟
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.