امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر بار که تو در دل شب در دلم آیی خون دلم آید ز دو دیده به روایی ای جان به تو می دادم و یادم نکنی هیچ فریاد که جانم به لب آمد ز جدایی آیی چو خرامان و زنی راه همه خلق با آن روش و ناز، چه گویم، چه بلایی جانم به سر رفتن و شکل تو کشنده بیچاره من آن دم که تو در پیش من آیی بی دیدن روی تو، چه گویم به چه روزم؟ یارب که تو این روز کسی را ننمایی ای شاهد سرمست، ببر موی کشانم تا در سر و کارت کنم این زهد ریایی چون طوطی آموخته با شکر دردت در بند بمیرم که نیم خوش به رهایی خوش وقت من آن دم که کشم باده به یادت چون جان بدهم بر سر کویت به گدایی هر شب منم و خاک سر کوی تو تا روز ای روز و شب اندر دل خسرو، تو کجایی؟ امیر خسرو دهلوی