کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز ترک مست من آهنگ بازی می کند

    کس نکرده ست آنکه آن ترک طرازی می کند

    زلف او را سر به سر عالم به مویی بسته شد

    هندویی را بین کزینسان ترکتازی می کند

    از خیالش مانده ام شرمنده، کاندر چشم من

    گه گهی می اید و مردم نوازی می کند

    جز اشارت نیست سوی لعل تو ما را ز دور

    همچو انگشتی که بر حلوا درازی می کند

    هر چه اندر روی تو دزدیده می دارد نظر

    مردم چشمم به خون خویش بازی می کند

    می رود در خون هر سرگشته ای دامن کشان

    پس به آب چشم من دامن نمازی می کند

    می پرد چون کافران بر جان خسرو تاختن

    از برای رغم نام خویش غازی می کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha