کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ترسم

    وگر ندهم برون، ز اندیشه گفتار می ترسم

    چه حال است این که از بیم رقیبان ننگرم رویت؟

    هوس می آیدم گل چیدن و از خار می ترسم

    معاذالله که از مردن بترسم در غمت، لیکن

    ز داغ دوری و محرومی دیدار می ترسم

    دلی دارم کباب از دست غم، پیشت کشم، لیکن

    ز خوی نازک آن نرگس خونخوار می ترسم

    تو شب در خواب مستی و مرا تا روز بیداری

    مخسپ ایمن که من زین دیده بیدار می ترسم

    جوانی، خنده بر خونابه پیران مکن، زیرا

    تو می خندی و من زین گریه بسیار می ترسم

    مرا زین دیده آزار جراحت می تراود دل

    مبادا کاندرو ماند از این آزار می ترسم

    ز درد من دلت هر سوی زحمت می کند، لیکن

    ز بسی سامانی بخت پریشان کار می ترسم

    نیم خسرو که فرهادم، نمانده جانم از عشقت

    اگر مانده ست، از شیرینی گفتار می ترسم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha