به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان کجا بینی؟
نمی گفتم درو منگر که خود را مبتلا بینی
به خیل آن سواری لشکر دلهای مشتاقان
فروزان همچو آتشهای لشکر جابه جا بینی
نیارم گفت کش پابوس از من، ای صبا، لیکن
ز من بر گرد سر گردی ز خیلش هر کرا بینی
شد از درد جدایی جان من صد پاره بنگر تا
به هر یک پاره جان، جان من دردی جدا بینی
یکی بازآ و در دیوارهای خانه خود بین
که در هر یک به خون من نوشته ماجرا بینی
فدای پات صد جان، چون خرامی و کشی صد را
وگر جویند خون از شرم سوی پشت پا بینی
مرا گفتی که خسرو، حال خود بنمای که گاهی
معاذالله که تو این دردهای بی دوا بینی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.