به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم

2160عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز عشقت من خسته جان می خراشم

چگونه ز هر دیده خونی نپاشم؟

به یک جرعه ای، ساقیا، جمله زهدم

کزین بیشتر می نیرزد قماشم

سر گنج شاهان ندارم، مرا بس

رخ خوبرویان وجوه معاشم

به میخانه ها بس که دیوانه گشتم

مرا دیو گیرد چو زو دور باشم

چو بر سر کله شد سفال شرابم

ز سر خود سزد، گر سفالی تراشم

زهی سرخ رویی خسرو که خوش خوی

به سنگ در میکده زد فراشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 2شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 3شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 4شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 5شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 6شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...7شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 8شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...9شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 10شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...11شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 12شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...13شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 14شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...15شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 16شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 17شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 18شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 19شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...20شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...21شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 22شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 23شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 24شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...25شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...26شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...27شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...28شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...29شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...30شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...31شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...32شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...33شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...34شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...35شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...36شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...37شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 38شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...39شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 40شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 41شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 42شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 43شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 44شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 45شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 46شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 47شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 48شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 49شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 50شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 51شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 52شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 53شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 54شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...55شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...56شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...57شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...58شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...59شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...60شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...61شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...62شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...63شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...64شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...65شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...66شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...67شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...68شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...69شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...70شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...71شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...72شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...73شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...74شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...75شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...76شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...77شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...78شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...79شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...80شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 81شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...82شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...83شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...84شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...85شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 86شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 87شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 88شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...89شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 90شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 91شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...92شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 93شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 94شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 95شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 96شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 97شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 98شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 99شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 100شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 101شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 102شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 103شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 104شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 105شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 106شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 107شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 108شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...109شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...110شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...111شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 112شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 113شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...114شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 115شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 116شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 117شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...118شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 119شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 120شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 121شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 122شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 123شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 124شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 125شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 126شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 127شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 128شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 129شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...130شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...131شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 132شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 133شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 134شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...135شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 136شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...137شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...138شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...139شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...140شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...141شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 142شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...143شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...144شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 145شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...146شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 147شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...148شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...149شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...150شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...151شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...152شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 153شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...154شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 155شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 156شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...157شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...158شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...159شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...160شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...161شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 162شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...163شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...164شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...165شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...166شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...167شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...168شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...169شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 170شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 171شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...172شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...173شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 174شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...175شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 176شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 177شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...178شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...179شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...180شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...181شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...182شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...183شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...184شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 185شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...186شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...187شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...188شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 189شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 190شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 191شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 192شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 193شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 194شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 195شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 196شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...197شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 198شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 199شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 200شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 201شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 202شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 203شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 204شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 205شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 206شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 207شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 208شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 209شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...210شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...211شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...212شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 213شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...214شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...215شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...216شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 217شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 218شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...219شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...220شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...221شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...222شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 223شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...224شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 225شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 226شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 227شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 228شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 229شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 230شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 231شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 232شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 233شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 234شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 235شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 236شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 237شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 238شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 239شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 240شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...241شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...242شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...243شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...244شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...245شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...246شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...247شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...248شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...249شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 250شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...251شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 252شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 253شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 254شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 255شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 256شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 257شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 258شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 259شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 260شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 261شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...262شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 263شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 264شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...265شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...266شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 267شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...268شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 269شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 270شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 271شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...272شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 273شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 274شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 275شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 276شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...277شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 278شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 279شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 280شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 281شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 282شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 283شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 284شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...285شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 286شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 287شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...288شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...289شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 290شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 291شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...292شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...293شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 294شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 295شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...296شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...297شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...298شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...299شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...300شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...301شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...302شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...303شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 304شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 305شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 306شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...307شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 308شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 309شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 310شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...311شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 312شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 313شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 314شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 315شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...316شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...317شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 318شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 319شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 320شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 321شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 322شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 323شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 324شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 325شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 326شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 327شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 328شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 329شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 330شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...331شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 332شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 333شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 334شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 335شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 336شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 337شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 338شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 339شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 340شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 341شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...342شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...343شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...344شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...345شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 346شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...347شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...348شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...349شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...350شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...351شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...352شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...353شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...354شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...355شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 356شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...357شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...358شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...359شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...360شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...361شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...362شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...363شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...364شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...365شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 366شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 367شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 368شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 369شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...370شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...371شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 372شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...373شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 374شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...375شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...376شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 377شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...378شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...379شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 380شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 381شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 382شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 383شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 384شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 385شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 386شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 387شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 388شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 389شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...390شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 391شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 392شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...393شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...394شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...395شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 396شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 397شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 398شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 399شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 400شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 401شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 402شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 403شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 404شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 405شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...406شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 407شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 408شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...409شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...410شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...411شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...412شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...413شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...414شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...415شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 416شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...417شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 418شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 419شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...420شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 421شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...422شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 423شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...424شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...425شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...426شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...427شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 428شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...429شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 430شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...431شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...432شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 433شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 434شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 435شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 436شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 437شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...438شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 439شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 440شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 441شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 442شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 443شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...444شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 445شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 446شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 447شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...448شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...449شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 450شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 451شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 452شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 453شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...454شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...455شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...456شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 457شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...458شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...459شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...460شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...461شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...462شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 463شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...464شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...465شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...466شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...467شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 468شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 469شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...470شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 471شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 472شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 473شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 474شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...475شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...476شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...477شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...478شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 479شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 480شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 481شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 482شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 483شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...484شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 485شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...486شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...487شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 488شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...489شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...490شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 491شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...492شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 493شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 494شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...495شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...496شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 497شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...498شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...499شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 500شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 501شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...502شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...503شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 504شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 505شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 506شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 507شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 508شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...509شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...510شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 511شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 512شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...513شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...514شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...515شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...516شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ