کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خویشتن

    هر بیدلی آمد به خود، من بر قرار خویشتن

    زین سوی جور دشمنان، زانسوی طعن دوستان

    خلقی به طعن و گفتگو، عاشق به کار خویشتن

    ای پندگو، هر دم دگر چه آتشم در می زنی

    من خود به جان درمانده ام با روزگار خویشتن

    جانا، چو خواهی کشتنم در آرزوی یک سخن

    باری به دشنامی مرا کن شرمسار خویشتن

    می دانی آخر مردنم عمدا، چه می گویی سخن؟

    درمانده ای را کشته گیر از انتظار خویشتن

    تو در درون جان و من هر دم در اندوه دگر

    یارب که چون پاره کنم جان فگار خویشتن

    گر در خمار آن می ای کز کشتن عاشق چکد

    این خون خود کردم بحل، بشکن خمار خویشتن

    برداشتم ره در عدم، بگذاشتم دل در برت

    گه گه مگر یادآوری از یادگار خویشتن

    خود غمزه بر خسرو زنی، بر دیگران تهمت نهی

    مانا به فتراک کسان بندی شکار خویشتن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha