کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن

    غمزه خونخواره را بر جادوان استاد کن

    زلف بر دست صبا نه تا پریشانش کند

    خان و مانی را به هر مویی از آن آباد کن

    تیغ عیاری بکش، سرهای مشتاقان ببر

    پس طریق عشقبازی را ز سر بنیاد کن

    ای که از حسن و جوانی مست و خواب آلوده ای

    گاه گاه از حال بیداران شبها یاد کن

    ناله را هر چند می خواهم که پنهان برکشم

    سینه می گوید که من تنگ آمدم «فریاد کن »

    دل به زلفت بستم، ار در بندگی در خورد نیست

    ای سرت گردم، بگردان گرد سر، آزاد کن

    حسرت رویت هلاکم کرد از بهر خدا

    روی بنما و دل درمانده ای را شاد کن

    من نیم زینها که خواهم از جنابت سر کشید

    خواه فرمان ستم فرمای و خواهی داد کن

    ملک خوبی را شنیدم سکه نو زد، ای صبا

    اولش جان خدمتی ده، پس مبارک باد کن

    سینه من کوه در دست و به ناخن می کنم

    آن که نامم بود خسرو، بعد از این فرهاد کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha