به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زینسان که ناوک می زند چشم شکارانداز او
بسیار مرد شیردل کاید شکار ناز او
جایی که با هر تار مو شد بسته صد گردن کشش
با ما چه عیاری کند زلف کمند انداز او
بر حکم آن خط قضا بنوشته اش بر گرد رخ
جان وام دارد او ببین مر عاشق جانباز او
گفتی که مرغ جانت را بند و قفس بسیار شد
این هم نماند، ای جان، بسی نزدیک شد پرواز او
شوقی که هست از شمع خود آلوده آتش مرا
گر مطرب آرد در نوا ترسم، بسوزد ساز او
خسرو ننالد پیش کس زیرا که گرید خلق خون
بس کز جراحتهای دل خون می چکد زآواز او
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.