کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز بهر جان ما را ناز در سر می کنی

    دیده بیننده را هر دم به خون ترمی کنی

    گر چو مویم میکنی، بهر عدم هم دولت است

    زانکه ره دورست و بار من سبک تر می کنی

    آفتابی تو، ولی زانجا که روز چون منی ست

    کی سر اندر خانه تاریک من در می کنی

    گفتی از دل دور کن جان را و هم با من بساز

    شرم بادت خویش را با جان برابر می کنی

    می کنی آن خنده ای تا ریش من بهتر شود

    باز خنده می زنی و آزار دیگر می کنی

    ای بت بدکیش، چشم نامسلمان را بپوش

    در مسلمانی چرا تاراج کافر می کنی؟

    هر زمان گویی که حال خویش پیش من بگوی

    آری آری، گفت خسرو نیک باور می کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha