کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فریاد کاندر شهر ما خون می کند عیاره ای

    شوخی کشی غارتگری مردم کشی خونخواره ای

    او می رود جولان زنان بر پشت زین وز هر طرف

    نظارگی در روی او حیران و خوش نظاره ای

    من چون توانم دیدنش آخر به چشم مردمان

    کز چشم خود در غیرتم بر آنچنان رخساره ای

    دارد لب شیرین او کاری ز دندان کسی

    کان هست جان پاره ام یا هست از جان پاره ای

    امشب خیال از صبر من می کرد پرسش گونه ای

    گفتم «چه پرسی حال او، سرگشته آواره ای »

    از چیست، ای شاخ جوان، بر ما فروناید سرت؟

    آخر چه کم گردد ز تو، گر برخورد بیچاره ای

    در دیده خسرو نگر ز اشک و خیال روی تو

    ماهیت در هر گوشه ای بر هر مژه سیاره ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha