کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر تو سرگذشت من بدانی

    دگر افسانه مجنون نخوانی

    همی گوید «برو بیدار می باش

    مکن تعلیم سگ را پاسبانی »

    ز من پرسی که همدردان چه کردند؟

    ترا دادند جان و زندگانی

    مرا گرد سر آن چشم گردان

    که تا بر من فتد آن ناتوانی

    نماندم استخوانی هم که باری

    سگ تو باشد از من میهمانی

    طبیبم داغ فرماید، نداند

    که صد جا بیش دارم در نهانی

    به بالینش منالید، ای اسیران

    که بس شیرین بود خواب گرانی

    مرا جان در وفاداری برآمد

    هنوز اندر حق من بدگمانی

    به قتل خسرو آمد عشق و شادم

    که یاری همرهی شد آن جهانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha