کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کرده ای

    یا جان بهم بیرون روی کآرام در جان کرده ای

    در حیرتم تا هر شبی چون خواب می آید ترا

    زینسان که در هر گوشه ای صد دل پریشان کرده ای

    فتنه دمی در عهد تو بیکار ننشیند همی

    از نقد جان ها لاجرم مزدش فراوان کرده ای

    دی چشم را فرموده ای گه گه نظر در کشتگان

    گر در پذیرد اینقدر، گبری مسلمان کرده ای

    تو مست و دلها بر درت گشته روان از هر طرف

    در چار بازار بلا نرخ دل ارزان کرده ای

    گفتی ندانم بی سبب غمگین چه می دارد مرا؟

    من آشکارا گویمت خونها که پنهان کرده ای

    از نیکوان کس را نبود این مرحمت بر عاشقان

    آباد بر تو کز ستم صد خانه ویران کرده ای

    دانم که نتوانی وفا، لبک اندک اندک خوی کن

    کانچ از جفاکاری بود چندانکه بتوان، کرده ای

    دل در گلی بندم، ولی گل نیست چون تو، چون کنم؟

    آخر تو هم وقتی گذر سوی گلستان کرده ای

    در پیش زلف و خال تو خون جگر می ریختم

    دل گفت کاین هم، خسروا، شبهای هجران کرده ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha