کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سینه ام را از غم عالم تو بی غم کرده ای

    از غم خود تا مرا رسوای عالم کرده ای

    فاشم، ای دیده، تو کردی، زانکه زین دل هر کجا

    خواستم گویم غمی، بنیاد ماتم کرده ای

    وه که خلقی ز آه دودانگیز من بگریست خون

    ای عفاک الله تو باری دیده را نم کرده ای

    زین پریشانی، سرت گردم، خلاصم کن دمی

    ای که کار من چو زلف خویش در هم کرده ای

    دل به تو دادم، کنون می خواهی این دم جان ز من

    آری،آری، بر دلم جور و جفا کم کرده ای

    ریش کردی سینه ام از ناوک هجران و باز

    خنده کردی بر دلم جور و جفا کم کرده ای

    گر ز بی مهری سخن می گویی، آن را خود مگوی

    ور ز من می پرسی، از بیداد آن هم کرده ای

    خسروا، دیوانگی بگذار و لعلش را مخواه

    کاین سلیمان است کز وی قصد خاتم کرده ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha