کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده

    من نیم زیستنی، جان چه کنم بیهوده؟

    بس که در سایه دیوار تو در فریادم

    ز آه من سایه دیوار تو هم ناسوده

    چشم تو کشتن من گفته که از غم برهم

    رحمتش باد که این مرحمتم فرموده

    با تو در خواب مرا پهلوی آزاد نسود

    گر چه بر خاک درت پهلوی من شد سوده

    برسانی ز من، ای گریه، گر آن سو گذری

    خدمتی چند به خونابه چشم آلوده

    سال ها شد دل من رفت و ندانم به کجاست؟

    از که پرسم خبر آن دل گمره بوده؟

    قلب باشد نه دل آن که تو در وی بینی

    ته همه عقل و زبر پاره عشق اندوده

    ندهم قصه سوز دل خویشش، زیراک

    شعله ای گیرد، ترسم، به دلش زان دوده

    یارب، از سوز دل ما تو نگاهش داری

    گر چه بر خسرو دل سوخته کم بخشوده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha