امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده من نیم زیستنی، جان چه کنم بیهوده؟ بس که در سایه دیوار تو در فریادم ز آه من سایه دیوار تو هم ناسوده چشم تو کشتن من گفته که از غم برهم رحمتش باد که این مرحمتم فرموده با تو در خواب مرا پهلوی آزاد نسود گر چه بر خاک درت پهلوی من شد سوده برسانی ز من، ای گریه، گر آن سو گذری خدمتی چند به خونابه چشم آلوده سال ها شد دل من رفت و ندانم به کجاست؟ از که پرسم خبر آن دل گمره بوده؟ قلب باشد نه دل آن که تو در وی بینی ته همه عقل و زبر پاره عشق اندوده ندهم قصه سوز دل خویشش، زیراک شعله ای گیرد، ترسم، به دلش زان دوده یارب، از سوز دل ما تو نگاهش داری گر چه بر خسرو دل سوخته کم بخشوده امیر خسرو دهلوی