کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شمع فلک برآید با آتشین زبانه

    ساقی نامسلمان درده می مغانه

    کشتی من روان کن مانا کرانه یابم

    دریای غم ندارد چون هیچ جا کرانه

    چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده

    بفروش خانه من با آن شرابخانه

    می نیم خورد خود ده ور پاره برنجی

    دل بر لب تو دارم، می خواستن بهانه

    نی نی که از رخ خود بیهوش کن که باری

    یکدم خلاص یابم از محنت زمانه

    رو تا رویم بیرون دستم به گردن تو

    تو بیخود صبوحی، من بیهش زمانه

    ای مه غلام حسنت، چون در خمار باشی

    نی رو ز خواب شسته نه موی کرده شانه

    مطرب به رود خود زن دستی به ابر باران

    وین زهد خشک ما راتر کن به یک ترانه

    خسرو خراب مطرب تو مست ناز و سرخوش

    هان در چنین نشاطی یک رقص عاشقانه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha