کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای عشقت آتشی به همه شهر درزده

    و آن آتش از درونه من شعله بر زده

    هر روز چشم مست تو در کاروان صبر

    بیرون کشیده تیغ و ره خواب و خور زده

    مژگان تو به هر زدن چشم بهر قتل

    آراسته دو لشکر و بر یکدگر زده

    هر تیر کز اشارت تو راست کرده چشم

    آن تیر راست کرده مرا بر جگر زده

    لب تو مکن به پاسخ تلخ و مرا مکش

    زان لعل آب کرده و اندر شکر زده

    نی چشم تو زده ست مرا تیر، بلکه هست

    هم چشم من مرا ز گشاد نظر زده

    اینک ز چشم من به تو آمد به مستغاث

    خون جگر به دامن تو دست تر زده

    چون شانه تو مانده ام از دست موی تو

    پایی به گل بمانده و دستی به سر زده

    دل بر گرفته از تو چرا نشکند دلم؟

    چون سنگ برگرفته ای و بر گهر زده

    تو تیغ جور بر سر من می زنی و من

    آیم همی به کوی تو هر روز سر زده

    هر شب زده ز جور تو خسرو هزار آه

    هر چند گفته بیش مزن، بیشتر زده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha