امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شمع فلک برآید با آتشین زبانه ساقی نامسلمان درده می مغانه کشتی من روان کن مانا کرانه یابم دریای غم ندارد چون هیچ جا کرانه چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده بفروش خانه من با آن شرابخانه می نیم خورد خود ده ور پاره برنجی دل بر لب تو دارم، می خواستن بهانه نی نی که از رخ خود بیهوش کن که باری یکدم خلاص یابم از محنت زمانه رو تا رویم بیرون دستم به گردن تو تو بیخود صبوحی، من بیهش زمانه ای مه غلام حسنت، چون در خمار باشی نی رو ز خواب شسته نه موی کرده شانه مطرب به رود خود زن دستی به ابر باران وین زهد خشک ما راتر کن به یک ترانه خسرو خراب مطرب تو مست ناز و سرخوش هان در چنین نشاطی یک رقص عاشقانه امیر خسرو دهلوی