کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن

    چشم طمع ز خوان خسان بی گزند کن

    خاک است هستی تو و خواهی که زر شود

    از کیمیای نیستیش بهره مند کن

    در خلوت رضا ز سوی الله روزگیر

    و ابلیس را به سلسله شرع بند کن

    روزی اگر به سوخته محنتی رسی

    بر آتش درونه او جان سپند کن

    آن کش ریاضتی نبود خود ز قند نه

    و آن کش محاسنی نبود، ریشخند کن

    از کوی عقل بر در سلطان عشق رو

    وین تاج بفگن از سر و نعل سمند کن

    تا چند زاغ مزبله، لختی همای باش

    خود را به نانمودن خویش ارجمند کن

    جان کش نخست در قدم شبروان عشق

    برج حصار چرخ ز همت کمند کن

    دشمن گرت ز پستی همت لگد زند

    تو خاک راه او شو و همت بلند کن

    سنگ ار یکی زنند، دعاشان دوباره گوی

    کبر ار یکی کنند، تواضع دوچند کن

    این آستانه ملک کسی، ز آن دیگر است

    خسرو برو تو، هیچ کسی را پسند کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha