امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن چشم طمع ز خوان خسان بی گزند کن خاک است هستی تو و خواهی که زر شود از کیمیای نیستیش بهره مند کن در خلوت رضا ز سوی الله روزگیر و ابلیس را به سلسله شرع بند کن روزی اگر به سوخته محنتی رسی بر آتش درونه او جان سپند کن آن کش ریاضتی نبود خود ز قند نه و آن کش محاسنی نبود، ریشخند کن از کوی عقل بر در سلطان عشق رو وین تاج بفگن از سر و نعل سمند کن تا چند زاغ مزبله، لختی همای باش خود را به نانمودن خویش ارجمند کن جان کش نخست در قدم شبروان عشق برج حصار چرخ ز همت کمند کن دشمن گرت ز پستی همت لگد زند تو خاک راه او شو و همت بلند کن سنگ ار یکی زنند، دعاشان دوباره گوی کبر ار یکی کنند، تواضع دوچند کن این آستانه ملک کسی، ز آن دیگر است خسرو برو تو، هیچ کسی را پسند کن امیر خسرو دهلوی