به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین

2120عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

من خسته را ز آن خود کن، ببین

یک امروز مهمان خود کن، ببین

مخور باده، آیینه در پیش دار

نظر در گلستان خود کن، ببین

ندیدی که مه در گریبان بود

سر اندر گریبان خود کن، ببین

اگر نشکند در ز دندان تو

یکی زیر دندان خود کن، ببین

چه گویی که خسرو از آن من است

من خسته را ز آن خود کن، ببین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 2شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 3شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 4شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...5شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...6شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 7شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 8شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 9شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...10شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 11شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...12شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...13شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...14شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...15شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...16شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 17شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...18شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...19شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 20شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...21شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 22شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...23شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...24شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...25شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...26شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...27شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 28شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...29شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 30شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 31شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...32شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...33شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...34شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...35شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...36شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 37شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...38شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...39شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...40شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...41شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...42شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...43شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...44شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 45شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 46شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...47شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...48شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 49شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...50شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 51شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 52شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...53شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...54شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...55شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...56شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...57شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...58شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...59شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 60شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...61شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...62شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...63شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 64شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 65شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 66شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 67شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 68شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 69شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 70شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 71شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...72شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 73شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 74شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 75شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 76شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 77شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 78شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 79شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 80شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 81شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 82شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 83شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 84شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...85شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...86شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...87شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 88شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...89شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...90شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...91شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 92شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 93شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...94شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...95شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...96شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...97شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 98شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...99شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 100شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 101شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 102شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 103شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 104شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 105شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 106شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 107شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 108شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 109شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 110شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 111شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 112شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 113شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 114شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 115شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...116شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...117شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...118شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...119شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...120شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...121شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...122شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...123شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...124شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 125شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...126شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 127شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 128شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 129شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 130شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 131شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 132شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 133شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 134شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 135شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 136شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...137شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 138شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 139شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...140شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...141شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 142شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...143شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 144شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 145شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 146شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...147شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 148شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 149شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 150شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 151شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...152شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 153شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 154شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 155شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 156شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 157شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 158شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 159شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...160شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 161شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 162شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...163شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...164شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 165شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 166شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...167شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...168شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 169شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 170شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...171شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...172شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...173شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...174شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...175شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...176شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...177شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...178شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 179شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 180شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 181شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...182شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 183شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 184شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 185شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...186شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 187شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 188شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 189شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 190شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...191شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...192شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 193شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 194شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 195شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 196شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 197شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 198شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 199شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 200شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 201شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 202شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 203شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 204شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 205شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...206شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 207شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 208شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 209شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 210شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 211شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 212شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 213شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 214شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 215شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 216شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...217شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...218شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...219شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...220شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 221شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...222شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...223شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...224شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...225شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...226شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...227شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...228شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...229شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...230شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 231شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...232شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...233شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...234شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...235شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...236شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...237شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...238شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...239شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...240شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 241شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 242شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 243شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 244شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...245شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...246شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 247شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...248شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 249شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...250شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...251شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 252شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...253شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...254شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 255شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 256شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 257شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 258شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 259شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 260شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 261شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 262شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 263شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 264شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...265شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 266شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 267شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...268شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...269شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...270شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 271شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 272شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 273شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 274شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 275شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 276شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 277شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 278شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 279شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 280شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...281شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 282شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 283شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...284شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...285شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...286شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...287شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...288شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...289شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...290شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 291شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...292شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 293شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 294شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...295شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 296شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...297شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 298شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...299شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...300شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...301شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...302شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 303شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...304شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 305شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...306شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...307شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 308شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 309شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 310شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 311شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 312شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...313شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 314شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 315شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 316شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 317شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 318شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...319شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 320شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 321شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 322شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...323شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...324شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 325شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 326شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 327شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 328شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...329شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...330شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...331شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 332شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...333شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...334شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...335شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...336شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...337شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 338شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...339شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...340شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...341شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...342شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 343شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 344شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...345شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 346شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 347شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 348شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 349شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...350شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...351شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...352شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...353شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 354شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 355شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 356شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 357شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 358شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...359شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 360شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...361شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...362شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 363شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...364شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...365شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 366شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...367شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 368شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 369شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...370شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...371شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 372شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...373شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...374شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 375شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 376شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...377شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...378شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 379شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 380شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 381شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 382شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 383شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...384شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...385شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 386شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 387شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...388شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...389شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...390شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...391شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ