به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
امروز به نظاره آن سرو خرامان
بس عاقل و هشیار که شد بی سرو و سامان
جانم شده گمراه و به دل مانده خیالی
زان سرو که می رفت به صد ناز خرامان
ای بی خبر، از حال چه گویم به تو این حال
دانی که ندانند غم سوخته خامان
از چشم غلامان چونه ای هیچ گهی دور
خواهم که ببوسم به هوس چشم غلامان
گر پیش تو لافد مه کامل، نپذیرد
دعوی تمامی کس ازین نیم تمامان
از بوی خط و زلف تو بس جا که رود باد
گر وام کند مشکی ازان غالیه دامان
خسرو چه دری جامه، چو فرهاد شو از عشق
کز ناله کسی را فگند چاک به دامان
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.