کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم را کرد صد پاره به سینه خار خار تو

    مرا این گل شکفت و بس همه عمر از بهار تو

    تو، سلطان، چون گدایان را زکوة حسن فرمایی

    مرا این بس که زیر پا شوم هنگام بار تو

    سر خود می زنم بر آستانت تا برآید جان

    که این سر درد خواهم برد با خود یادگار تو

    همه کس بیندت جز من، روا باشد کزین نعمت

    به محرومی بمیرد پیش در امیدوار تو

    نیارم چشم کس پوشید، لیکن چشم خود بندم

    اگر بینندگان بینند روی چون نگار من

    به خشمم گفته ای کاندر دل و جانت زنم آتش

    زهی دولت، اگر خاشاک من آید به کار تو

    اگر بشکافیم سینه، من از جانت کنم یاری

    وگر بیرون کنی چشمم، منم از دیده یار تو

    اگر نگرفتیم دستی، لگد بر سر هوس دارم

    بدین مقدار هم روزی نگشتم شرمسار تو

    عفاک الله ز چشم خسرو آن خونها که افشاند

    معاذالله که گویم پیش چشم پر خمار تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha