به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سواره اینک آن سرو روانم می رود بیرون
بگیریدیش او، کز کف عنانم می رود بیرون
دعایی خوانش، ای زاهد که چندین خاطر خسته
به همراهی آن جان جهانم می رود بیرون
بدی گر گویمت، جانا، مگیر از من که مدهوشم
نمی دانم که تا چه از زبانم می رود بیرون
به جانان گفتنم ناگه نخواهد رفت جان، یارب
چه نام است این که هر بار از زبانم می رود بیرون؟
چه دل ها زان که خست این ناله های زار من، یارب
جگر دوز است تیری کز کمانم می رود بیرون
دلیری می کنم پیشش که خواهم ترک جان گفتن
دل من داند و هم من که جانم می رود بیرون
عجب حالی که خالی می نگردد سینه خسرو
بدین گونه که این اشک روانم می رود بیرون
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.