به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم

1950عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

من آن ترک طناز را می شناسم

من آن شوخ بدساز را می شناسم

مبینید تا می توانید در وی

که من آن سرانداز را می شناسم

نبینم به سویش ز بیم دو چشمش

که آن هر دو غماز را می شناسم

شبم تازه شد جان به دشنام مستی

تو بودی، من آواز را می شناسم

ز من پرس ذوق سخنهای خسرو

که من آن ره ساز را می شناسم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 2شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 3شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 4شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 5شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 6شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 7شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...8شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 9شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...10شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 11شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...12شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 13شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...14شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 15شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...16شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 17شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 18شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 19شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 20شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...21شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...22شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 23شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 24شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 25شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...26شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...27شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...28شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...29شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...30شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...31شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...32شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...33شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...34شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...35شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...36شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...37شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...38شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 39شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...40شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 41شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 42شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 43شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 44شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 45شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 46شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 47شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 48شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 49شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 50شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 51شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 52شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 53شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 54شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 55شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...56شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...57شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...58شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...59شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...60شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...61شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...62شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...63شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...64شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...65شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...66شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...67شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...68شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...69شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...70شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...71شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...72شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...73شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...74شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...75شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...76شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...77شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...78شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...79شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...80شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...81شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 82شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...83شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...84شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...85شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...86شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 87شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 88شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 89شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...90شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 91شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 92شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...93شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 94شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 95شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 96شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 97شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 98شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 99شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 100شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 101شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 102شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 103شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 104شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 105شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 106شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 107شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 108شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 109شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...110شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...111شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...112شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 113شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 114شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...115شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 116شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 117شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 118شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...119شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 120شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 121شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 122شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 123شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 124شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 125شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 126شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 127شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 128شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 129شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 130شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...131شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...132شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 133شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 134شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 135شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...136شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 137شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...138شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...139شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...140شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...141شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...142شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 143شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...144شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...145شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 146شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...147شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 148شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...149شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...150شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...151شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...152شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...153شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 154شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...155شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 156شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 157شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...158شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...159شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...160شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...161شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...162شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 163شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...164شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...165شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...166شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...167شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...168شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...169شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...170شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 171شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 172شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...173شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...174شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 175شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...176شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 177شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 178شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...179شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...180شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...181شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...182شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...183شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...184شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...185شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 186شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...187شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...188شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...189شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 190شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 191شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 192شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 193شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 194شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 195شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 196شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 197شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...198شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 199شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 200شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 201شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 202شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 203شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 204شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 205شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 206شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 207شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 208شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 209شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 210شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...211شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...212شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...213شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 214شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...215شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...216شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...217شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 218شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 219شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...220شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...221شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...222شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...223شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 224شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...225شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 226شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 227شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 228شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 229شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 230شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 231شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 232شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 233شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 234شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 235شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 236شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 237شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 238شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 239شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 240شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 241شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...242شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...243شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...244شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...245شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...246شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...247شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...248شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...249شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...250شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 251شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...252شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 253شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 254شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 255شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 256شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 257شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 258شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 259شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 260شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 261شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 262شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...263شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 264شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 265شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...266شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...267شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 268شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...269شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 270شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 271شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 272شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...273شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 274شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 275شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 276شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 277شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...278شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 279شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 280شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 281شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 282شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 283شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 284شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 285شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...286شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 287شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 288شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...289شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...290شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 291شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 292شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...293شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...294شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 295شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 296شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...297شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...298شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...299شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...300شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...301شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...302شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...303شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...304شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 305شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 306شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 307شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...308شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 309شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 310شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 311شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...312شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 313شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 314شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 315شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 316شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...317شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...318شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 319شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 320شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 321شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 322شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 323شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 324شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 325شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 326شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 327شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 328شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 329شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 330شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 331شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...332شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 333شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 334شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 335شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 336شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 337شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 338شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 339شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 340شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 341شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 342شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...343شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...344شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...345شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...346شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 347شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...348شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...349شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...350شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...351شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...352شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...353شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...354شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...355شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...356شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 357شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...358شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...359شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...360شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...361شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...362شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...363شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...364شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...365شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...366شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 367شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 368شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 369شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 370شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...371شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...372شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 373شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...374شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 375شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...376شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...377شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 378شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...379شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...380شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 381شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 382شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 383شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 384شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 385شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 386شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 387شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 388شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 389شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 390شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...391شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 392شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 393شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...394شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...395شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...396شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 397شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 398شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 399شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 400شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 401شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 402شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 403شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 404شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 405شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 406شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...407شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 408شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 409شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...410شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...411شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...412شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...413شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...414شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...415شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...416شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 417شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...418شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 419شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 420شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...421شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 422شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...423شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 424شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...425شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...426شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...427شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...428شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 429شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...430شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 431شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...432شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...433شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 434شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 435شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 436شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 437شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 438شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...439شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 440شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 441شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 442شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 443شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 444شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...445شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 446شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 447شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 448شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...449شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...450شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 451شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 452شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 453شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 454شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...455شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...456شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...457شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 458شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...459شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...460شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...461شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...462شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...463شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 464شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...465شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...466شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...467شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...468شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 469شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 470شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...471شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 472شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 473شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 474شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 475شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...476شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...477شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...478شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...479شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 480شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 481شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 482شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 483شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 484شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...485شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 486شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...487شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...488شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 489شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...490شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...491شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 492شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...493شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 494شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 495شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...496شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...497شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 498شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...499شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...500شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 501شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 502شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...503شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...504شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 505شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 506شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 507شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 508شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 509شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...510شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...511شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 512شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 513شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...514شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...515شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...516شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...517شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ