به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم

2000عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم

غارت عشقت رسید، آن همه بگذاشتیم

تخم وفا کاشتیم بر سر راه امید

هیچ بری چون نداد، کاش نمی کاشتیم!

شاهسوارا، ز خط تا بکشیدی سپه

ز آتش دل در هوا صد علم افراشتیم

دی ز لب پر نمک خنده زدی، وز لبت

هر چه جگر رخنه داشت از نمک انباشتیم

دیده خسرو شده ست خانه نقاش چین

بس که درو از خیال نقش تو بنگاشتیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...2شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 3شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 4شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 5شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...6شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...7شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...8شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...9شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...10شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...11شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...12شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...13شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...14شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...15شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...16شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...17شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...18شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 19شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...20شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 21شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 22شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 23شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 24شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 25شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 26شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 27شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 28شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 29شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 30شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 31شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 32شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 33شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 34شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 35شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...36شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...37شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...38شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...39شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...40شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...41شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...42شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...43شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...44شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...45شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...46شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...47شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...48شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...49شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...50شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...51شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...52شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...53شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...54شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...55شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...56شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...57شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...58شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...59شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...60شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...61شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 62شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...63شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...64شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...65شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...66شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 67شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 68شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 69شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...70شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 71شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 72شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...73شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 74شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 75شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 76شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 77شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 78شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 79شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 80شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 81شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 82شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 83شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 84شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 85شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 86شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 87شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 88شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 89شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...90شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...91شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...92شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 93شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 94شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...95شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 96شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 97شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 98شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...99شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 100شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 101شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 102شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 103شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 104شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 105شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 106شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 107شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 108شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 109شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 110شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...111شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...112شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 113شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 114شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 115شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...116شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 117شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...118شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...119شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...120شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...121شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...122شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 123شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...124شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...125شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 126شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...127شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 128شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...129شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...130شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...131شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...132شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...133شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 134شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...135شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 136شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 137شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...138شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...139شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...140شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...141شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...142شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 143شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...144شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...145شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...146شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...147شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...148شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...149شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...150شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 151شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 152شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...153شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...154شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 155شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...156شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 157شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 158شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...159شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...160شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...161شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...162شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...163شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...164شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...165شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 166شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...167شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...168شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...169شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 170شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 171شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 172شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 173شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 174شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 175شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 176شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 177شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...178شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 179شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 180شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 181شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 182شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 183شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 184شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 185شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 186شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 187شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 188شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 189شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 190شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...191شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...192شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...193شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 194شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...195شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...196شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...197شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 198شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 199شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...200شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...201شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...202شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...203شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 204شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...205شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 206شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 207شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 208شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 209شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 210شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 211شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 212شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 213شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 214شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 215شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 216شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 217شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 218شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 219شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 220شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 221شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...222شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...223شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...224شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...225شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...226شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...227شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...228شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...229شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...230شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 231شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...232شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 233شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 234شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 235شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 236شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 237شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 238شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 239شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 240شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 241شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 242شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...243شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 244شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 245شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...246شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...247شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 248شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...249شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 250شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 251شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 252شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...253شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 254شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 255شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 256شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 257شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...258شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 259شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 260شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 261شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 262شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 263شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 264شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 265شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...266شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 267شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 268شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...269شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...270شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 271شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 272شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...273شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...274شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 275شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 276شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...277شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...278شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...279شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...280شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...281شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...282شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...283شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...284شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 285شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 286شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 287شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...288شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 289شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 290شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 291شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...292شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 293شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 294شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 295شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 296شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...297شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...298شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 299شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 300شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 301شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 302شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 303شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 304شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 305شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 306شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 307شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 308شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 309شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 310شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 311شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...312شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 313شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 314شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 315شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 316شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 317شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 318شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 319شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 320شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 321شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 322شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...323شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...324شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...325شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...326شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 327شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...328شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...329شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...330شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...331شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...332شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...333شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...334شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...335شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...336شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 337شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...338شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...339شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...340شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...341شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...342شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...343شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...344شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...345شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...346شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 347شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 348شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 349شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 350شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...351شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...352شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 353شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...354شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 355شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...356شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...357شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 358شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...359شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...360شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 361شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 362شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 363شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 364شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 365شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 366شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 367شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 368شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 369شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 370شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...371شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 372شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 373شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...374شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...375شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...376شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 377شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 378شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 379شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 380شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 381شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 382شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 383شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 384شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 385شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 386شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...387شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 388شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 389شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...390شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...391شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...392شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...393شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...394شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...395شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...396شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 397شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...398شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 399شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 400شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...401شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 402شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...403شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 404شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...405شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...406شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...407شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...408شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 409شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...410شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 411شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...412شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...413شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 414شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 415شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 416شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 417شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 418شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...419شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 420شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 421شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 422شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 423شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 424شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...425شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 426شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 427شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 428شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...429شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...430شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 431شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 432شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 433شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 434شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...435شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...436شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...437شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 438شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...439شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...440شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...441شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...442شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...443شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 444شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...445شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...446شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...447شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...448شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 449شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 450شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...451شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 452شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 453شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 454شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 455شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...456شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...457شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...458شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...459شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 460شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 461شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 462شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 463شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 464شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...465شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 466شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...467شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...468شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 469شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...470شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...471شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 472شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...473شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 474شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 475شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...476شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...477شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 478شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...479شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...480شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 481شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 482شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...483شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...484شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 485شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 486شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 487شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 488شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 489شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...490شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...491شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 492شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 493شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...494شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...495شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...496شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...497شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ