کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بیدار من

    یادی نکرد از دوستان یار فرامش کار من

    فریاد شبهایم چنین کز درد می آرد خبر

    بسیار دلها خون کند، این ناله های زار من

    زین بخت بی فرمان خود در حیرت مرگم، دمی

    بیرون نیاید چون کنم این جان بدکردار من

    یار ار چه از چشم نکو دیدن نمی آرد مرا

    ای دیده بد، کور شو، گر ننگری در یار من

    هان، ای رقیب، ار می کشی هم بر کفش نه تیغ را

    مانا که شرمی آیدت از دیده خونبار من

    بر جان من آخر هنوز، از چیست، بر آمد گره؟

    بس نیست این کان زلف زد چندین گره در کار من

    گر تو نیآزاری، بگو تا خویش را قربان کنم

    چه پرسی از آزار دل، می بین به جان زار من

    من خون خود کردم بحل، زان گونه کت باید، بکش

    باشد که خشمت کم شود، ای کافر خونخوار من

    گفتی که راز این درون سوزی ندارد آنچنان

    تو راست می گویی، ولی پیداست از گفتار من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha