کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ابر می بارد و من بار سفر می بندم

    چشم می گرید و من از تو نظر می بندم

    چشم گریان به لبش داشته، یعنی در راه

    بر سر آب روان پل ز شکر می بندم

    جان گسسته ست گره می زنمش از گریه

    گرهش سست تر است، ار چه که برمی بندم

    بهر بستن به دگر چیز همی آرم دست

    وز تحیر به غلط چیز دگر می بندم

    گفتی، ای دوست «که بربند به مویی دل خویش »

    حال این است که می بینی، اگر می بندم

    از تو می دیدم و چون آمد، چشمم بربست

    بنگر از چشم خود، ای دیده، چه برمی بندم؟

    نمکی بخش به خسرو که برای توشه

    خون برون می کشم از دیده، جگر می بندم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha