امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ابر می بارد و من بار سفر می بندم چشم می گرید و من از تو نظر می بندم چشم گریان به لبش داشته، یعنی در راه بر سر آب روان پل ز شکر می بندم جان گسسته ست گره می زنمش از گریه گرهش سست تر است، ار چه که برمی بندم بهر بستن به دگر چیز همی آرم دست وز تحیر به غلط چیز دگر می بندم گفتی، ای دوست «که بربند به مویی دل خویش » حال این است که می بینی، اگر می بندم از تو می دیدم و چون آمد، چشمم بربست بنگر از چشم خود، ای دیده، چه برمی بندم؟ نمکی بخش به خسرو که برای توشه خون برون می کشم از دیده، جگر می بندم امیر خسرو دهلوی