کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من و گنج غم و در سینه همان سیم تنم

    چه کنم؟ دل نگشاید به بهار و چمنم

    چون دلم زمزمه شوق برآرد هر صبح

    از سر حال به رقص آیم و چرخی بزنم

    عاشقیم که گر آواز دهی جان مرا

    دوست از سینه ام آواز برآرد که منم

    بس که بیرون و درونم همگی دوست گرفت

    بوی یوسف زند، ار باز کنی پیرهنم

    من چو جان بدهم، باید که به خون دیده

    قصه دوست نویسند و دعای کفنم

    رشکم آید که مگس بر شکرش سایه کند

    ور فرشته پرد، آن سو، پر و بالش فگنم

    سایه همچو همایم به سر افگن زان پیش

    که فراق تو کند طعمه زاغ و زغنم

    همه شب نام تو می گویم و جان در تاباک

    کیست آن لحظه که چیزی بزند بر دهنم؟

    من که بر بوی تو در راه صبا خاک شدم

    چه گشاید ز نسیم گل و بوی سمنم!

    خسروا، هیچ ندانم که چه طاعت بود این

    روی در کعبه و دل سوی بتان ختنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha