کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گذشت یار و نسازم به خوی او، چه کنم؟

    چو صبر نیست ز روی نکوی او، چه کنم؟

    رقیب گویدم، ای خون گرفته، چشم ببند

    چو عاشقم من مسکین به روی او، چه کنم؟

    شدم اسیر سمند و خلاص می جویم

    ولیک می کشدم دل به سوی او، چه کنم؟

    به جوی اوست کنون آب و من چنین تشنه

    ولی ز خون من است آب جوی او، چه کنم؟

    روم به باغ بدین بو که خوش شود دل تنگ

    به هیچ باغ نیابم چو موی او، چه کنم؟

    چه جای آنست که گویندم «آبروی مریز»

    بسوخته ست مرا آرزوی او، چه کنم؟

    فتادگی خودش عرضه می دهم از پی

    فتاده چند براین خاک کوی او، چه کنم؟

    چو شیر خورد همه خون خسرو آن بدخو

    ز شیرخوارگی این است خوی او، چه کنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha