کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نبودی آن که منت دلنواز می گفتم

    چرا ز ساده دلی با تو راز می گفتم؟

    همه حکایت ناز تو گفتمی، زین پیش

    کنون بلای من است آن که ناز می گفتم

    دلا، بسوختی و تلخ می نمود ترا

    من ار ز پند حدیثیت باز می گفتم

    خوش آن شبی که به روی تو باده می خوردم

    به آب دیده همه شب نیاز می گفتم

    عظیم درد سر آورد نازنین مرا

    که من فسانه به غایت دراز می گفتم

    دلش گر از سخن من گرفت، بر حق بود

    که دردهای دل جانگداز می گفتم

    هر آن سخن که ازو یاد بود، شب تا روز

    تمام می شد و هر بار باز می گفتم

    خیال خنده نمی سوخت جان خسرو و من

    دعای آن لب کهتر نواز می گفتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha