به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم

2220عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گر در وصل را گشاد دهیم

دیده را مژده مراد دهیم

پا نهادی به خاک و دل دادیم

جان همت هم بر آن نهاد دهیم

دی برفتی و خواستم جان را

که نویدی براوفتاد دهیم

وعده کردی، وفا نفرمودی

ور فراموش گشت، یاد دهیم

صبر را گر عنان به دست آریم

اشک را یک دم ایستاد دهیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 2شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 3شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 4شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 5شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 6شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 7شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 8شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 9شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 10شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 11شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 12شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 13شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 14شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 15شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 16شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 17شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 18شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 19شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...20شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 21شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...22شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 23شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...24شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 25شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...26شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 27شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...28شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 29شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 30شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 31شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 32شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...33شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...34شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 35شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 36شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 37شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...38شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...39شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...40شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...41شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...42شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...43شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...44شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...45شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...46شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...47شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...48شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...49شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...50شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 51شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...52شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 53شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 54شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 55شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 56شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 57شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 58شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 59شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 60شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 61شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 62شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 63شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 64شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 65شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 66شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 67شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...68شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...69شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...70شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...71شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...72شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...73شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...74شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...75شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...76شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...77شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...78شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...79شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...80شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...81شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...82شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...83شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...84شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...85شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...86شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...87شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...88شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...89شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...90شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...91شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...92شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...93شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 94شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...95شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...96شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...97شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...98شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 99شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 100شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 101شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...102شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 103شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 104شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...105شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 106شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 107شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 108شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 109شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 110شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 111شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 112شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 113شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 114شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 115شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 116شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 117شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 118شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 119شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 120شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 121شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...122شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...123شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...124شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 125شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 126شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...127شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 128شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 129شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 130شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...131شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 132شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 133شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 134شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 135شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 136شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 137شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 138شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 139شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 140شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 141شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 142شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...143شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...144شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 145شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 146شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 147شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...148شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 149شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...150شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...151شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...152شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...153شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...154شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 155شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...156شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...157شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 158شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...159شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 160شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...161شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...162شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...163شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...164شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...165شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 166شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...167شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 168شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 169شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...170شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...171شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...172شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...173شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...174شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 175شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...176شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...177شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...178شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...179شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...180شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...181شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...182شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 183شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 184شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...185شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...186شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 187شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...188شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 189شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 190شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...191شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...192شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...193شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...194شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...195شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...196شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...197شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 198شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...199شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...200شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...201شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 202شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 203شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 204شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 205شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 206شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 207شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 208شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 209شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...210شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 211شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 212شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 213شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 214شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 215شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 216شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 217شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 218شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 219شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 220شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 221شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 222شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...223شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...224شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...225شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 226شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...227شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...228شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...229شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 230شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 231شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...232شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...233شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...234شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...235شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 236شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...237شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 238شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 239شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 240شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 241شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 242شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 243شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 244شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 245شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 246شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 247شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 248شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 249شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 250شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 251شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 252شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 253شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...254شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...255شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...256شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...257شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...258شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...259شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...260شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...261شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...262شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 263شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...264شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 265شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 266شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 267شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 268شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 269شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 270شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 271شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 272شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 273شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 274شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...275شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 276شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 277شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...278شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...279شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 280شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...281شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 282شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 283شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 284شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...285شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 286شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 287شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 288شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 289شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...290شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 291شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 292شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 293شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 294شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 295شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 296شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 297شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...298شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 299شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 300شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...301شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...302شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 303شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 304شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...305شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...306شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 307شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 308شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...309شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...310شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...311شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...312شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...313شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...314شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...315شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...316شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 317شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 318شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 319شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...320شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 321شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 322شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 323شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...324شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 325شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 326شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 327شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 328شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...329شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...330شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 331شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 332شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 333شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 334شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 335شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 336شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 337شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 338شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 339شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 340شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 341شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 342شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 343شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...344شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 345شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 346شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 347شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 348شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 349شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 350شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 351شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 352شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 353شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 354شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...355شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...356شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...357شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...358شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 359شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...360شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...361شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...362شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...363شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...364شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...365شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...366شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...367شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...368شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 369شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...370شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...371شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...372شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...373شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...374شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...375شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...376شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...377شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...378شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 379شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 380شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 381شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 382شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...383شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...384شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 385شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...386شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 387شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...388شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...389شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 390شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...391شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...392شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 393شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 394شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 395شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 396شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 397شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 398شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 399شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 400شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 401شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 402شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...403شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 404شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 405شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...406شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...407شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...408شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 409شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 410شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 411شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 412شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 413شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 414شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 415شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 416شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 417شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 418شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...419شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 420شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 421شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...422شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...423شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...424شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...425شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...426شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...427شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...428شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 429شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...430شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 431شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 432شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...433شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 434شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...435شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 436شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...437شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...438شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...439شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...440شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 441شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...442شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 443شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...444شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...445شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 446شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 447شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 448شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 449شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 450شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...451شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 452شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 453شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 454شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 455شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 456شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...457شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 458شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 459شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 460شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...461شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...462شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 463شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 464شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 465شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 466شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...467شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...468شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...469شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 470شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...471شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...472شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...473شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...474شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...475شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 476شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...477شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...478شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...479شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...480شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 481شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 482شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...483شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 484شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 485شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 486شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 487شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...488شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...489شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...490شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...491شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 492شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 493شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 494شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 495شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 496شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...497شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 498شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...499شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...500شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 501شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...502شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...503شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 504شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...505شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 506شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 507شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...508شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...509شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 510شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...511شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...512شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 513شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 514شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...515شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...516شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 517شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 518شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 519شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 520شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 521شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...522شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...523شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 524شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 525شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...526شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...527شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...528شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...529شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ