کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم

    حاش لله که ز سودای فلان برخیزم

    یک زمان پیش من، ای جان و جهانم، بنشین

    تا بدان خوشدلی از جان و جهان برخیزم

    گفتیم یا ز من و یا ز سر جان برخیز

    از تو نتوانم، لیک از سر جان برخیزم

    از پس مرگ اگر بر سر خاکم گذری

    بانگ پایت شنوم، نعره زنان برخیزم

    به گه حشر چو از خاک برانگیزندم

    هم ز بهر تو به هر سو نگران برخیزم

    هوسم هست که پیش تو دمی بنشینم

    وز سر هر چه بگویی، پس ازان برخیزم

    مردم دیده مرا بهر تو در خون بنشاند

    من به رویت نگرم، وز سر جان برخیزم

    ناتوان گشتم ازان گونه که نتوان برخاست

    ور مرا دست بگیری تو روان برخیزم

    خسروم بیهده مپسند که هر دم با تو

    شادمان شینم و با آه و فغان برخیزم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha