به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام
در خون دل ز دست تو چون جام باده ام
دی باد صبح بوی تو آورد سوی من
امروز دل به سوی تو بر باد داده ام
از بهر نیم بوسه که بر پای تو دهم
یارب که چند بار به پایت فتاده ام
آخر چه شد که چشم ببستی به روی من
زینسان که من به روی تو ابرو گشاده ام
آن روز نیست کز تو نمی زایدم غمی
غم نیست، چون من از پی این روز زاده ام
گفتی «دل شکسته بنه بر دو زلف من »
من خود شکسته وار بر این دل نهاده ام
رو بر مراد خسرو دلخسته یک دمی
تا چند گوییم که ببین ایستاده ام!
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.